نشستم تو اتاقم، به ایفل پشت مه نگاه میکنم. صدای منیر وکیلی طنین انداخته توی خونه: تو بیو تی ما بنشین وای بلال طبیب دردُم لای لایی گل نای نایی گل وای دو هر نومدی مو مردم در غمِ ندیدنت ، وای بلال علیل و زردُم لای لایی گل نای نایی گل وای دو هر نومدی مو مردم یهو انگار دیگه صداش از توی بلندگو نمیاد. انگار اینجا نشسته گوشه ی این تخت داره میخونه. با یه لبخند و موهای مشکی ای که تاب خورده روی شونه هاش. بهش میگم: "منیر جون دوست داشتم زندگی ای مثل تو داشتم، که یه کار منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مجله ی دانستنی های عطر و ادکلن اتفاق در یک رویا بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک مرجع اپل و آی او اس کاپ فیلم برفی